لغات و اصطلاحات دانشگاهی
در این مقاله به معرفی لغات و و عبارات مربوط به دانشگاه می پردازیم. این واژگان و اصطلاحات جزو کاربردی ترین ها هستند و بسیار به کارتان می آیند، پس با ما همراه باشید.
بخش اول: واژگان کاملا رایج ضروری
academe دانشگاه
academia آکادمی / محیط دانشگاهی
academic آکادمیک / دانشگاهی
business school دانشکده کسب و کار
campus محوطه کالج/ فضای دانشکده
Cantab نام دیگر کمبریج
chair صندلی / کرسی استاد
chancellor رئیس دانشگاه
chancellorship ریاست دانشگاه
collegiate دانشگاهی/ دانشکده مانند
come آمدن
come down افت کردن
dean رئیس دانشکده
dorm خوابگاه
dormitory خوابگاه
ents مخفف
Entertainment / برنامه های سرگرم کننده ای که برای دانشجویان برگزار می شود.
essay mill کسب و کاری که به دانشجو امکان می دهد از مقالات اصلی بقیه استفاده کنند
faculty اساتید
fraternity انجمن دانشجویان
fresher دانشجوی سال اولی
freshman دانشجوی سال اولی
go down تمام کردن تحصیل یا دانشگاه
go up شروع تحصیل یا وارد شدن به دانشگاه
grad فارغ التحصیل
grove انبوهی از درختان در دانشکده
hall ساختمان اصلی کلاس ها
hall of residence خوابگاه دانشجویی
honour شاگرد اول شدن / امتیاز تحصیلی کسب کردن
incept آغاز کردن
intercollegiate بین دانشکده ای
land-grant university دانشگاهی که با زمین دولتی ساخته شده اشت
matriculate در دانشگاه نام نویسی کردن
matriculation نام نویسی
Oxbridge آکسبریج / وابسته به دانشگاه آکسفورد
Oxon کسی که در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده است
pass degree مدرکی که بابت اس کردن دروس داده می شود
polytechnic پلی تکنیک / دانشکده فنی
postdoc فوق دکترا
postgrad فوق لیسانس / تحصیلات تکمیلی
provost رئیس دانشکده یا دانشگاه
rector رئیس دانشگاه
red-brick دانشگاهی بریتانیایی که در قرن نوزدهم ساخته شد
ride بورسیه
school دانشکده / دانشگاه
semester ترم / دوره شش ماهه تحصیلی
session دوره تحصیلی
sorority انجمن دختران
student union انجمن دانشجویی
syndic رئیس حسابداری
teacher-training college دانشکده تربیت معلم
term ترم / نیم سال
the Ivy League گروهی از دانشگاه های قدیمی آمریکا که شهرت و اعتبار علمی دارند
top-up fees شهریه
town and gown رابطه بین مردم و دانشگاهیان
trimester دوره سه ماهه
UCAS خدمات پذیرش دانشگاه ها و کالج ها
undergrad دانشجوی کارشناسی
university دانشگاه
varsity تیم ورزشی اول دانشگاه
vice chancellor معاون دانشگاه
uni دانشگاه
transfer student انتقال دانشجو
the groves of academe دنیای آکادمیک
summa cum laude ممتاز/ شاگرد اولی
senate سنای دانشگاه / گروهی از افراد که کنترل دانشگاه را در دست دارند
registrar رئیس اداره آموزش
principalرئیس/ مدیر
poly پلی تکنیک
junior college دانشکده کاردانی / آموزشکده
higher education آموزش عالی
graduate فارغ التحصیل
go تمام کردن دوره تحصیلی
frat خوابگاه خصوصی دانشجویی
a full ride بورسیه کامل تحصیلی
elective اختیاری / انتخابی
beadle مستخدم دانشگاه
college دانشکده
community college دانشکده فوق دیپلم
Cantabrigian دانشجوی دانشگاه کمبریج
warden رئیس دانشکده
open university آموزش از راه دور / دانشگاه مجازی
بخش دوم: اصطلاحات مربوط به دانشگاه
اگر چه اغلب تصور می شود به کار بردن اصطلاحات (idioms) برای تحصیل و دانشگاه حالت غیر رسمی دارد، اما بررسی های به عمل آمده نشان داد که از اصطلاحات در گفتار و نوشتار انگلیسی مربوط به تحصیلات آکادمیک استفاده می شود. در این بخش به برخی از اصطلاحات پرکاربرد در این زمینه می پردازیم ، اما قبل از آن بیایید تعریف اصطلاح را با هم بررسی کنیم.
اصطلاح چیست؟
اصطلاح (idiom) یک عبارت مشخص، کاملا شناخته شده و چند کلمه ای است که نمی توان معنای کلی اش را از تک تک کلماتش برداشت کرد. چند نمونه از اصطلاحات روزمره انگلیسی ( نه دانشگاهی ) عبارتند از:
• Raining cats and dogs باریدن شدید باران
• Break a leg قبل از انجام یک کار گفته می شود و به معنای ” موفق باشید ” است.
• secretly مخفیانه
برای شروع یادگیری اصطلاحات دانشگاه چند مثال زیر را در نظر بگیرید:
• Bear in mind به خاطر سپردن/ در نظر گرفتن
• The bottom line اصل مطلب/ جان کلام
• Take on board مسئولیت چیزی را قبول کردن
چرا باید اصطلاحات دانشگاهی را یاد بگیریم؟
یک سری اصطلاحات دانشگاهی در انگلیسی گفتاری و نوشتاری روزمره پرکاربرد هستند. همان طور که گفته شد معمولا تصور می شود که به کار بردن اصطلاحات برای زبان انگلیسی آکادمیک کمی نامناسب و غیر رسمی است، در صورتی که اصلا این طور نیست و می توان از آن ها هم در نامه نگاری های اداری دانشگاه و هم مکالمه استفاده کرد. در جدول زیر تعداد تکرار این اصطلاحات هم در گفتار و هم نوشتار در هر یک میلیون کلمه درج شده است. میلر گزارش می دهد که اصطلاحات گاهی اوقات ممکن است توسط سخنران ها و یا نویسندگان با استفاده از علامت نقل قول نشان داده شوند. با این حال، باز هم به زبان آموزان در درک معنی این اصطلاحات کمکی نمی شود و در واقع مطالعه زبان انگلیسی را بیشتر پیچیده می کند.
پیش زمینه ای در مورد فهرست اصطلاحات دانشگاهی
لیست اصطلاحات دانشگاهی ( در زیر ) از بررسی انجام شده توسط جولیا میلر (2019) گرفته شده که از دو پیکره زبانی انگلیسی گفتاری آکادمیک بریتانیا مخصوص سمینار ها و سخنرانی ها (BASE) و آثار ادبی انگلیسی آکادمیک آکسفورد (OCAE) برای گرد آوری آن استفاده شده است . فقط اصطلاحاتی که در BASE تکرار بالای 1.2 بار در میلیون داشته اند، در نظر گرفته شده اند. در جدول زیر میزان کاربرد هر اصطلاح بر اساس تعداد متن هایی که هر از این اصطلاحات در آن ها آمده و این که چه میزان در دانشکده رشته های مختلف استفاده شده، نشان داده شده است. در مطالعه میلر چهار دانشکده از جمله علوم اجتماعی (که با 234 تکرار در میلیون، دارای بیشترین اصطلاح بود)، هنر و علوم انسانی (191 تکرار در میلیون)، علوم زیستی و پزشکی (183 تکرار در میلیون) و علوم طبیعی ( با حداقل 76 تکرار در میلیون ) در نظر گرفته شده اند.
لیست اصطلاحات آکادمیک
لیست زیر در مجموع 170 اصطلاح را معرفی می کند که 38 تای آن مربوط به انگلیسی دانشگاهی گفتاری است.
دانشگاهی گفتاری است. on the other hand
از طرفی in (the) light of
طبق/ با در نظر گرفتن on the one hand
از یک سو on the other [hand]
از طرف دیگر in the hands of
در اختیار bear in mind
به خاطر سپردن in its own right
در نوع خود/ به نوبه خود along the lines of
مشابه/ مطابق in the long run
در دراز مدت gold standard
مدل یا الگو اساسی a step further/back
پیشرفت / پسرفت take for granted
بدیهی / مسلم دانستن across the board
کلا / شامل همه at the back of one’s mind
bad news خبر بد
driving force نیروی محرک / عامل تعیین کننده
on the face of it ظاهرا / تا جایی که از ظواهر امر بر می آید
come into play دخیل بودن / تاثیر داشتن
what on earth آخه چی (برای تاکید در جملات سوالی کاربرد دارد)
go without saying بدیهی است که
trial and error آزمون و خطا
down the line کاملا/ سر تا سر
over the top بیش از حد بالا/ بیش از اندازه
state of the art مطابق آخرین پیشرفت های علمی
the man/woman in the street انسان نوعی
stepping stone پله ترقی / سکوی پرتاب
from scratch از اول
bridge the gap پر کردن خلا چیزی
the big picture تصویر کلی
in the early days آوایل / در روزهای اول
get one’s head (a) round سر در آوردن
go hand in hand with هم زمان با هم اتفاق افتادن
keep an eye on مواظبت کردن / پاییدن
hang on a minute یک لحظه صبر کردن
on the spot فورا
get to grips with دست و پنجه نرم کردن با
go through the roof خیلی عصبانی شدن / از حد گذشتن
full circle دوباره سر جای اول برگشتن
that’s another story ماجرای آن فرق می کند
how on earth آخه چطور ( برای تاکید How می آید )
cast one’s mind back به گذشته فکر کردن
last resort شانس آخر
the other side of the coin آن روی سکه
ring a bell به یاد آوردن
good old days یادش بخیر
grey area وضعیت نامشخص / مبهم
out of the blue غیر منتظره / بی مقدمه
golden age دوران طلایی/ دوران ترقی و پیشرفت
touchy-feely احساساتی
in the short run در کوتاه مدت
spring to mind به ذهن خطور کردن
on the right track در مسیر درست پیش رفتن
have a stab at شانس انجام کاری برای اولین بار
get the picture متوجه شدن / فهمیدن
the high point نقظه قوت
it’s early days هنوز برای قضاتو کردن زود است
the whole story کل ماجرا
do the job کافی بودن (برای انجام کاری) / نتیجه دادن
move the goalposts دبه کردن / شرایط را سخت تر کردن
behind the scenes أر پس پرده / دور از انظار
in the pipeline در طی فرایند
on the back burner به تعویق افتادن / کم تر اهمیت دادن به چیزی
bog standard معمولی
out of one’s hands از کنترل خارج شدن
call the cavalry در شرایط سختی بودن
beg the question طفره رفتن از موضوع اصلی
get something straight روشن کردن مطلب
play ball همکاری کردن
boil down to دلیل اصلی چیزی بودن / منجر شدن / خلاصه شدن
in store پیش رو / در آینده
make up one’s own mind
تصمیم خود را گرفتن
have up one’s sleeve داشتن ایده ای که هنوز جایی مطرح نشده
go down that route همین روال را ادامه دادن / به شیوه خاصی عمل کردن
get one’s act together خود را جمع و جور کردن
on one hand از طرفی
overall picture در کل
golden rule قانون طلایی / اصلی
turn something on its head تحریف کردن چیزی
fall into place مشخص و روشن شدن
so far so good تا اینجا خوب پیش رفته
on one’s hands دست روی دست گذاشتن
in the same boat در وضعیت مشابه
take home message پیام اصلی را درک کردن
joe public عنوانی برای نماینده فرضی از طرف عامه مردم
kicking and screaming اعتراض خشونت آمیز
rule of thumb قانون نا نوشته / قانون مبتنی بر تجربه
hot spots نقاط مهم و حساس
ring true حقیقت داشتن / درست بودن
put your finger on به طور کامل و واضح به یاد آوردن / تشخیص دادن
get a handle on از پس کاری برآمدن
shut up shop تعطیل کردن
set something in stone قطعی بودن یک تصمیم یا نظر
swings and roundabouts نکات مثبت و منفی / موفقیت و ناکامی
go in one ear and out the other توجه نکردن / یک گوش در و گوش دیگر دروازه بودن
in a nutshell به طور خلاصه
fall foul of گرفتار شدن / درگیر شدن
set the scene فراهم کردن زمینه
have the upper hand غلبه کردن / پیشی گرفتن
on the side در کنار ( کار اصلی )
make up one’s mind تصمیم قطعی گرفتن
fly in the face of جور در نیامدن با / مغایرت داشتن
get carried away جو گیر شدن
moot point نکته قابل بحث
someone’s bread and butter درآمد اصلی کسی / معیشت فرد
stand to reason منطقی بودن / با عقل جور در آمدن
devil’s advocate ساز مخالف زدن
get one’s message across پیام خو را به گوش دیگران رساندن
deliver the goods به قول خود عمل کردن / تحویل دادن
a bad press اخبار بد / جلوه بدی در رسانه ها داشتن
the powers that be حاکمان / مسئولین
set foot in وارد جایی شدن
happily ever after به خوبی به پایان رساندن چیزی
shift gears تغییر روش دادن
get down to the nitty gritty به اصل مطلب پرداختن
in one’s sights در تیرس خود / در برنامه کسی بودن
brain power توانایی فکری / هوش
not to mince one’s words بدون ملاحظه و رو دربایسی حرف زدن
throw somebody in at the deep end مسئولیت سنگینی را بر عهده کسی گذاشتن
cover one’s bases برای اطمینان از انجام موفقیت آمیز کار ها، هر کاری که لازم است انجام دادن / تمام تلاش خود را کردن
weird and wonderful عجیب و شگفت انگیز
cast an eye over نگاه انداختن سرسری به چیزی
above one’s station بالاتر از موقعیت یا جایگاه کسی
have a go سعی کردن / امتحان کردن
in the same ballpark در همان محدوده / نزدیک به همان مقدار یا قیمت
pat on the back تشویق کردن / حمایت کردن / دست نوازش بر پشت کسی کشیدن
sit on one’s hands دست روی دست گذاشتن
throw up one’s hands دل کندن از چیزی / مایوس شدن
watch this space گوش به زنگ بودن / در جریان بودن
go down the road of به یک روال خاص عمل کردن
this that and the other فلان و بهمان
get cracking به جنب و جوش افتادن
give someone a shout تماس گرفتن / در ارتباط بودن
have a crack at امتحان کردن
not to put too fine a point on it صراحتا
give the game away فاش کردن / لو دادن
beat/get the hell out of something ترک کردن چیزی یا کاری
get a move on عجله کردن / جنبیدن
get one’s thoughts together فکرها را روی هم ریختن / توافق کردن
hand on heart قسم خوردن
quote somebody on something نقل قول کردن حرفی از کسی
put one’s head above the parapet احترام گذاشتن و اهمیت دادن به نظر یک نفر حتی اگر نتایج خوبی نداشته باشد
to say the least در همین حد که / همین قدر بگویم که
grass roots movement جنبش مردمی
pick and choose با دقت انتخاب کردن
sow seeds of thought بنیاد فکر یا عقیده را کاشتن
at loggerheads شاخ به شاخ / در مخالفت
drag one’s feet عقب انداختن / معطل کردن
in the driving seat در جایگاه قدرت
go back to square one برگشتن سر خانه اول/ از اول شروع کردن
set in tablets of stone غیر قابل تغییر بودن نظر یا قانونی
dear to one’s heart بسیار گرامی
off the top of one’s head سرسری/ نسنجیده
end of story ختم کلام/ والسلام
in a rut یکنواخت و تکراری
tick the boxes برآورده کردن تمام ملزومات و شرایط
round robin درخواست کتبی
dig one’s heels in پافشاری کردن
stretch one’s legs راه رفتن (مخصوصا بعد از نشستن طولانی)
get someone on board با کسی اتفاق نظر داشتن
on that note به این ترتیب
tail end Charlie کسی که همیشه آخر می رسد
jump up and down عصبانی شدن
fall foul of درگیر شدن
از اینکه همراه کیا دپارتمنت بودین سپاس گزاریم
دیدگاهتان را بنویسید